به
گزارش واحد مرکزی خبر، ذبیح زاده نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه
براساس کیفرخواست صادره شده از دادسرای جنایی تهران اتهام یعقوب31 ساله
متهم ردیف نخست پرونده را مباشرت در قتل عمد محمدرضا اعلام کرد . وی افزود: براساس گزارش ماموران کلانتری 134 شهرک
غرب متهم قبل از ظهر ششم آبان امسال در میدان کاج محمدرضا مقتول پرونده را
با سه ضربه چاقو مجروح کرد که وی پس از انتقال به بیمارستان مدرس جان باخت . نماینده دادستان گفت: قاتل پس از ارتکاب جرم و ایجاد رعب و وحشت در صحنه جرم با چاقو ، دستگیر شده است. وی افزود : در تحقیقات بازپرس پرونده مشخص می شود
یعقوب متهم پرونده با زنی به نام «سعیده» معروف به کیمیا ارتباط داشته و به
اتهام جرح عمد براساس رای شعبه1180 دادگاه عمومی جزایی تهران زندانی شده
بود که پس از آزادی از زندان وقتی متوجه می شود سعیده با مقتول ارتباط
برقرار کرده است در قراری صوری با محمدرضا ، وی را به قتل می رساند . ذبیح زاده اتهام سعیده 32 ساله متهم ردیف دوم پرونده را نیز معاونت در قتل عمد محمدرضا اعلام کرد. نماینده دادستان تهران گفت: با توجه به شکایت
اولیای دم (پدر و مادر مقتول) ، گزارش مرجع انتظامی ، گزارش پزشکی قانونی ،
صورت جلسه تیم بررسی صحنه جرم ، گزارش اداره تشخیص هویت ، شهادت شهود ،
اظهارات مطلعان ، کشف آلت قتاله ، اقرار صریح متهم ردیف نخست ، ملاحظه فیلم
اقدامات متهم ردیف نخست مبنی بر اخلال در نظم عمومی و سایر ادله و قرائن
موجود در پرونده ، بزه کاری متهمان برای دادسرا محرز است و برای هردو متهم
پرونده تقاضای اشد مجازات قانونی را دارم. در ادامه پدر و مادر مقتول در جایگاه حضور یافتند که مادر مقتول برای قاتل فرزندش تقاضای قصاص در ملاءعام کرد . وی افزود: همچنین برای متهم ردیف دوم که همه حوادث را از جانب او می دانم تقاضای صدور کیفر قانونی دارم . مادر مقتول گفت: پسرم میگفت این زن از من خواسته
است در دفتر مشاوره املاک به عنوان شریک همکاری کنم و پسرم در جریان ارتباط
سعیده و مهدی ( نام مستعار یعقوب متهم به قتل) نبود . وی افزود : پسرم زن داشت و مدتها در انگلستان زندگی کرده و حدود یک هفته قبل از حادثه از همسرش جدا شده بود. پدر مقتول نیز از رییس دادگاه اشد مجازات متهمان را
تقاضا کرد و گفت: هرچند بچه من دیگر زنده نمیشود اما شاید قصاص قاتل و
مجازات متهم درس عبرتی برای دیگران باشد . وی افزود: در این حادثه بیشتر از همه مردم حاضر در صحنه جرم و پلیس دل ما را شکستند. در ادامه ، رییس شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران از متهم خواست با حضور در جایگاه خود را معرفی کند . متهم در پاسخ به این سوال قاضی که آیا سابقه کیفری
دارد یا خیر؟ گفت : برسر مسایل مالی و حساب و کتابهایی که با سعیده داشتم
به علت ضرب و شتم وی ، شش ماه به زندان افتادم. در ادامه ، قاضی عزیز محمدی اتهام قتل عمد ، اخلال
در نظم و امنیت عمومی و قدرتنمایی با چاقو را به متهم پرونده تفهیم کرد و
پرسید آیا اتهامات وارده را قبول دارید؟ متهم پرونده در دفاع از خود گفت: قبول دارم که چند ضربه چاقو به مقتول وارده کرده ام اما قصدم کشتن او نبود. وی افزود: من در آن لحظه در حالت عادی نبودم و هیچ کس را در دور و بر خود نمیدیدم. یعقوب گفت: بارها به من گفته اند که چهار مامور در
محل حضور داشتند و من یکی از آنها را زده ام اما من هیچ یک از آنها را
ندیده ام و اگر من یکی از چهار مامور را زدهام سه مامور دیگر چرا کاری
انجام نداده اند؟ قاضی درباره علت وقوع این حادثه و انگیزه متهم
پرسید که وی پاسخ داد: در مدت شش ماه زندان مرتب با سعیده در تماس بودم و
15 روز مانده به پایان محکومیتم از وی خواستم رضایت بدهد اما می گفت ،
میخواهم ادبت کنم. متهم ادامه داد:10 روز مانده به آزادی ام در تماسی
که با سعیده داشتم ، وی مدعی شد یک پسر جوان به تازگی به دفتر املاک آمده و
مزاحم او شده است . وی افزود: وقتی از زندان آزاد شدم به خانه خواهرم در کرج رفتم و در چند روز از آزادی ام با سعیده به صورت تلفنی تماس داشتم. یعقوب گفت: سعیده مدام با حرف های خود مرا تحریک می
کرد که با یزدان ( اسم مستعار محمدرضا مقتول ) روبه رو شوم بنابراین بعد
از چند روز با یزدان تماس گرفتم و از او خواستم از زندگی ما بیرون رود اما
او منکر همه چیز بود . وی افزود: صحبتهای ما ادامه داشت تا اینکه روزهای
آخر فحش ناموسی و حرفهای رکیکی به من زد و در نهایت گفت با سعیده رابطه
برقرار کرده است من هم بعد از آن حالت جنون پیدا کردم و تصمیم گرفتم با وی
رو به رو شوم چون واقعا سعیده را دوست داشتم. یعقوب اضافه کرد: حتی چند روز قبل یزدان با من تماس
گرفت و مرا تهدید به قتل کرد و سعیده نیز به من خبر داده بود که یزدان و
دوستانش در نظر دارند مرا بزنند. وی گفت: شب قبل از حادثه سعیده با من تماس گرفت و
گفت کلید دفتر تو دست یزدان است و صبح زود به دفتر می رود من نیز برای
دفاع از خودم چاقو را برداشتم و به سمت دفتر رفتم. یعقوب ادامه داد: شب قبل از حادثه ، شیشه مصرف کرده
بودم و تا صبح حالت جنون داشتم وقتی نزدیک دفتر رسیدم دیدم یزدان آنجا
ایستاده است و وقتی اسمش را صدا زدم ناگهان اسپری از جیبش درآورد و محتوای
آن را روی صورتم خالی کرد. آن لحظه من کسی جز خودم را نمیدیدم و هر چقدر
فکر میکنم یادم نمیآید چگونه ضربه نخست را به او زدم. قاضی خطاب به متهم گفت: تو به گونهای رفتار
میکردی که انگار سعیده را همسر خود میدانستی در حالی که رابطه شما کاملا
غیرمشروع بوده است ، این موضوع را چگونه توجیه میکنی؟ متهم پاسخ داد : من و سعیده چند سال با هم دوست بودیم و در این مدت کاملا به وی علاقه مند شده بودم . یعقوب افزود: ما حدود چهار سال قبل در جریان کار
معاملات مسکن با هم آشنا شدیم و از همان روز رابطه ما آغاز شد و پس از
مدتی دیگر با هم راحت شده بودیم و رابطه کاملی داشتیم. وی گفت: البته پس از گذشت حدود یک سال از آشنایی ما
متوجه شدم سعیده شوهر و یک دختر 9 ساله دارد ، به او گفتم تا زمانی که از
همسرت جدا نشوی با تو رابطه ای نخواهم داشت به همین علت از همسرش طلاق
گرفت. متهم افزود: هر وقت بحث ازدواج را مطرح میکردم او
امروز و فردا میکرد قرار بود مهرماه با هم ازدواج کنیم اما با شکایت سعیده
به زندان افتادم . قاضی عزیز محمدی پرسید : شما با تحریک سعیده مرتکب قتل یزدان شدی ؟ متهم پاسخ داد : سعیده هیچ وقت از من نخواست یزدان
را به قتل برسانم بلکه فقط خواست او را بزنم از او پرسیدم اگر یزدان کشته
شود ، تکلیف چیست گفت : دیه اش را میدهم و بعد از گذشت شش ماه از
خانوادهاش رضایت میگیرم و آزادت می کنم. یعقوب افزود: من زیر تیغ هستم و از هیچ چیز
نمیترسم میدانم اشتباه کرده ام اما سعیده تحریکم میکرد به من میگفت بی
غیرتی و من با هر حرف او خود به خود تحریک می شدم. وی گفت: اگر به سعیده دلبستگی نداشتم مرتکب این قتل نمیشدم و امروز میفهم چقدر اشتباه کردهام. در ادامه دادگاه رسیدگی به پرونده قتل در میدان کاج سعادتآباد تهران ، فیلم گرفته شده از صحنه قتل پخش شد. وی حین خروج از صحن دادگاه در حالی که به شدت گریه
میکرد ، گفت پلیس و مردم در این صحنه تنها ایستاده و مرگ فرزندش را تماشا
کرده اند . پس از پخش فیلم ، قاضی عزیزمحمدی به آن اشاره کرد و
از متهم پرسید انگیزه ات از ایجاد چنین صحنهای چه بود؟ که متهم پاسخ داد:
من در آن لحظه واقعا حالت جنون داشتم. رییس شعبه71 دادگاه کیفری استان تهران گفت : کسی که
جنون پیدا میکند خودش متوجه این حالت نمی شود به نحوی که هر دیوانهای
دیگران را دیوانه میداند پس موضوع جنون بیتاثیر است زیرا رفتار شما در
صحنه و پیش از آن مؤید آن است که با سبق تصمیم مرتکب جنایت شده ای . قاضی عزیزمحمدی افزود: آنچه جنون میدانی در واقع همان خشم و عصبانیت است که با وارد آوردن هر ضربه تشدید میشود. وی گفت: باید دید این فیلم در جامعه اسلامی ما و مردم چه اثری داشته است و امیدواریم هیچگاه شاهد چنین صحنه هایی در جامعه نباشیم. قاضی عزیزمحمدی افزود: میدانم که متهم اظهار ندامت
میکند اما امیدوارم خداوند به انسانها فرصت دوباره و جبران بدهد و پیش
از ارتکاب جنایت به عاقبت آن فکر کنند. وی خطاب به متهم گفت: تو اگر اجازه میدادی مردم
یزدان ( اسم مستعار محمدرضا مقتول) را به بیمارستان برسانند امروز در
جایگاه متهم به قتل نبودی. قاضی افزود: بارها در صحنه جرم ، موضوع دفاع از
ناموس خود را مطرح کردهای در حالی که رابطه شما غیر شرعی بوده است و به
نظر می رسد قصد داشتی با طرح این موضوع اذهان مردم را به این سمت ببری که
موضوع ناموسی است تا مردم دخالتی نکنند و مقتول را به بیمارستان انتقال
ندهند زیرا به هر حال مردم ما روی مسائل ناموسی متعصبند و اگر کسی با
انگیزههای ناموسی حتی مرتکب جرمی هم شود ممکن است به او کمک هم بکنند . متهم در واکنش به این اظهارات قاضی ، سرخود را پایین انداخت و سکوت کرد. قاضی درباره نقش سعیده در این حادثه از متهم پرسید
که او پاسخ داد: من در تحقیقات مقدماتی و مرحله بازپرسی حرفی از سعیده به
میان نیاوردم و چیزی نگفتم اما حالا می بینم چرا زندگی دو جوان نابود شود
اما این زن به دنبال زندگی و خوشی خود برود ؟ بنابراین باید واقعیت را
بگویم. وی افزود: سعیده به من گفت یزدان صبح به دفتر می
رود و گرنه من هیچ اطلاعی از رفتن او نداشتم و اگر او این مطلب را به من
نمیگفت ، اصلا به صحنه حادثه نمی رفتم. متهم اضافه کرد: ای کاش به جای کشتن یزدان ، گردن سعیده را میزدم. متهم پس از این اظهارات دچار بیحالی شد که قاضی به وی چند دقیقه استراحت داد و او سپس اظهارات خود را ادامه داد . متهم درپاسخ به سوال یکی از مستشاران دادگاه درباره
مصرف مواد مخدر شیشه گفت: من اعتیاد نداشتم و چند سال بود که چیزی مصرف
نمیکردم اما از وقتی وارد زندان شدم ، شیشه مصرف کردم . وی افزود: مطمئنم مصرف شیشه در وقوع این جنایت
تاثیر داشت چون من از خود بیخود شده بودم و از طرف دیگر ناراحتی اعصاب
داشتم اما هیچگاه به پزشک مراجعه نکردم. متهم اضافه کرد: از لحظه ارتکاب قتل هیچ صحنهای را به یاد ندارم و فقط یزدان جلوی چشمهایم بود. در ادامه ، محمودرضا فروهی یکی از وکلای مدافع متهم
ردیف نخست در دفاعیات خود گفت: با توجه به نبود وقت کافی برای مطالعه
پرونده و فضای ژورنالیستی حاکم بر جلسه تقاضا دارم برای دفاع از متهم وقت
مناسبی در اختیار وکلا قرار داده شود. وی افزود: من و دیگر وکیل متهم ، پرونده را هنوز به
طور کامل مطالعه نکرده ایم و در مراحل بازپرسی نیز با توجه به سیاست
بازپرس پرونده از حضور وکیل در مراحل تحقیق خودداری شده است بنابراین
درخواست دارم وقت مناسبی برای بررسی پرونده در نظر گرفته شود. فروهی اضافه کرد: پرونده حدود300 صفحه است و من
نتوانسته ام بیشتر از40 صفحه آن را مطالعه کنم زیرا پرونده امروز در
اختیارم قرار گرفت. وی به نظریه پزشکی قانونی اشاره کرد و گفت: پزشکی
قانونی اعلام کرده است که متهم فعلا از نظر روانی مشکلی ندارد باید توجه
داشت آنچه در مسائل کیفری مهم است وضع روانی متهم هنگام ارتکاب جرم است و
آیا متهم حین ارتکاب جرم از سلامت روانی برخوردار بوده است یا خیر؟ وکیل فروهی خطاب به قاضی عزیز محمدی گفت: شما در
روند رسیدگی ، خطاب به متهم ردیف نخست پرونده گفتید با توجه به اقرار شما
حکمتان مشخص است در حالی که قضات نظر خود را حین رسیدگی اعلام نمیکنند
بلکه پس از اخذ آخرین دفاع و اعلام ختم دادرسی نظر خود را اعلام میکنند . وی افزود: این نخستین جلسه رسیدگی است و به پرونده به طور کامل رسیدگی نشده و آخرین دفاع نیز اخذ نشده است. قاضی عزیزمحمدی در پاسخ به این اظهارات وکیل گفت:
من با توجه به اینکه متهم ردیف نخست خود اذعان کرد که باید قصاص شوم ، گفتم
شما که به جرم خود اقرار دارید دیگر از شما سوالی نمیکنیم بلکه سوال ما
درباره دیگر متهم پرونده است و درباره متهم ردیف دوم از شما سوال میکنیم. وکیل متهم ردیف نخست در آخرین دفاع خود گفت: از
آنجا که به علت کمبود وقت کافی نتوانسته ام کل پرونده را مطالعه کنم ، فعلا
دفاعی ندارم و پس از مطالعه پرونده و صحبت با متهم ، دفاعیه خود را در
قالب لایحه تکمیلی تقدیم دادگاه میکنم . در ادامه ، معصومه جودکی دیگر وکیل متهم ردیف نخست
پرونده در دفاع از موکل خود گفت: آنچه موکلم صریحا اقرار کرده آن است که
مجنی علیه را با ضربه چاقو زده است اما اینکه نوعا این عمل منجر به قتل شده
است یا خیر ؟ جای بررسی دارد. وی افزود: ضرباتی که متهم وارد کرده چهار ضربه سطحی
بوده است و به نظر می رسد مقتول به علت خونریزی فوت کرده نه بر اثر وارد
شدن ضربات چاقو و این موضوع قابل بررسی است که آیا عمل موکلم به نوعی بوده
است که مقتول را به بیمارستان منتقل کند یا خیر؟ جودکی گفت: مجنی علیه به علت خونریزی فوت کرده و
عمل موکلم به نوعی نبوده است که دست و پای نیروی انتظامی و دیگران بسته شود
و در واقع ما معتقدیم عمل موکل ایراد ضرب با چاقوست نه قتل. در ادامه ، قاضی عزیزمحمدی گفت: براساس نظریه پزشکی
قانونی ، علت فوت ، اصابت جسم تیز و برنده اعلام شده است که وکیل جودکی
پاسخ داد : ما حق اعتراض به نظر پزشکی قانونی را داریم . وی افزود: صرف اینکه جسمی نوک تیز به بدن کسی اصابت
کند ، منجر به قتل نمی شود بلکه این خونریزی است که باعث مرگ مقتول شده
است ؛ ضمن اینکه ما درخواست داریم موکل از نظر سلامت روان نیز بررسی شود. قاضی عزیزمحمدی پاسخ داد: پزشکی قانونی علت فوت را
پارگی ریتین (دو ریه) براثر وارد شدن ضربات نوک تیز اعلام کرده که همین
عامل نیز منجر به فوت مقتول شده است آیا باز هم معتقدید جراحت وارد شده
سطحی بوده است؟ جودکی پاسخ داد من در این باره تخصصی ندارم اما در
خواست بررسی دارم که آیا همه این ضربات و ضربه ای که به ریه وارد شده است
نوعا کشنده بوده است یا خیر؟ وی ادامه داد : همچنان که در فیلم نیز مشاهده کردیم
مجنی علیه بعد از جراحت از قسمت کمر ، بلند می شود و حرف می زند و این
اتفاق 45 دقیقه طول میکشد حتی خود موکل هم باور نمی کرد که این فرد کشته
شود. وکیل جودکی در پاسخ به این سوال قاضی که آیا
ضربهای که به ریتین وارد شده سطحی است؟ گفت: من در این زمینه تخصص ندارم
ولی درخواست بررسی دارم. وی افزود: نیروی انتظامی در دو قدمی مصدوم قرار
داشت و موکل من هشت متر آن طرفتر ایستاده بود باید قصد و عناصر مجرمانه
فعل هم بررسی شود. عزیزمحمدی از این وکیل متهم سوال کرد : شما به نبود
کدام عنصر فعل مجرمانه در این پرونده تاکید دارید که جودکی پاسخ داد: ما
در قصد مجرمانه موکل تردید داریم و باید بررسی شود که فعل مجرمانه مصادیق
را دارد یا خیر. نماینده دادستان نیز پس از صحبتهای وکیل مدافع در
دفاع از کیفرخواست گفت: وکلا به جای دفاع از متهم به مسائل جانبی پرداخته
اند ، وکیل ایشان می گوید متهم قصد کشتن نداشته است در حالی که خود متهم
چنانچه در فیلم مشاهده کردیم بارها در صحنه جرم تکرار میکند "من به شما
گفته بودم که میکشمت" . جودکی وکیل مدافع متهم ردیف نخست در پاسخ به ایراد
نماینده دادستان گفت: به هر حال چنین حرفی را هم مقتول به موکل گفته بود و
هم موکل به مقتول و قصد واقعی مهم است . قانون اراده باطنی را مصداق قصد
مجرمانه می داند. نماینده دادستان گفت: اینکه وکیل مدافع میگوید
پزشکی قانونی صراحتا نظر نداده که ضربات وارده موجب فوت مقتول شده است یا
خونریزی ، پزشکی قانونی صراحتا این موضوع را روشن کرده است که جسم نوکتیز
به اندازه ای قوی بوده که کاملا کشنده محسوب می شده است. ر ادامه دادگاه رسیدگی به پرونده قتل در میدان کاج سعادت آباد تهران ، متهم ردیف دوم از خود دفاع کرد . با حضور متهم پرونده در جایگاه ، قاضی عزیز محمدی
اتهام معاونت در قتل محمدرضا را به وی تفهیم کرد و پرسید آیا این اتهام را
قبول دارید که متهم این اتهام را رد کرد . قاضی از سعیده درباره رابطه با یعقوب متهم ردیف
نخست پرسید که وی درباره جزییات رابطهاش با یعقوب توضیح داد: اولین بار که
وی وارد دفتر شد دنبال مغازهای برای خرید میگشت که اواخر اردیبهشت 87
بود من دنبال مغازهای برای او بودم به مدیر املاکمان زنگ زد. مالک آنجا
گفت مغازه کوچکی پیدا کردهام که آن را بخرید چند بار به دفترش زنگ زدم اما
نبودند. یعقوب به جای مسوول آنجا چند بار به تلفن جواب داد و من شمارهام
را گذاشتم تا به من زنگ بزنند. بعد از آن چند بار صحبت کردیم و یک بار برای
صحبت حضوری آمد که در آن جلسه از همه چیز صحبت کردیم. قاضی پرسید :آیا متهم از همان زمان شیشه مصرف می
کرد؟ متهم پاسخ داد: از همان زمان مصرف می کرد و یک هفته بعد از آشنایی هم
سیلی به صورت من زد که شاهد هم دارم بعد از آن افراد دفتر با یعقوب صحبت
کردند و او عذرخواهی کرد . سعیده افزود: یعقوب دو سال است وارد زندگی من شده و خودش میداند چه کارهایی کرده است. قاضی عزیزمحمدی پرسید : علت طلاق شما از همسر
قبلیتان چه بود ؟ متهم پاسخ داد: همسر من زن باز بود و شب ها به خانه
نمیآمد او هم شیشه میکشید. وی افزود: یعقوب یکبار انگشت دوم دست راست مرا
شکست و مدام توهم میزد و جلوی دیگران میگفت من با او دوست هستم و یک ساعت
طول میکشید تا من مردم را توجیه کنم که با او رابطهای ندارم. سعیده گفت: من آن موقع ماشین داشتم و به همسرم داده
بودم و قرار بود صبح مرا به دفتر برساند و شب نیز به دنبال من بیایید ولی
دیگر دنبالم نمی آمد و من نیز بعد از این ماجرا به همسرم گفتم یعقوب مزاحم
من می شود و مرا تهدید به قتل میکند اما تو از من حمایت نمیکنی و من خودم
از خودم دفاع میکنم پس باید مرا طلاق بدهی . قاضی عزیزمحمدی پرسید آیا برای ازدواج با محمدرضا از همسرت طلاق گرفتی که سعیده پاسخ داد: خیر. من امنیت جانی نداشتم. قاضی پرسید : یعقوب همان هفته اول به شما سیلی زد ،
شما که امنیت نداشتید چرا دو سال و شش ماه با او زندگی کردید؟ که سعیده
پاسخ داد: من با ایشان زندگی نکردم نخستین درگیری ما بعد از سه ماه شروع شد
حتی یعقوب بچههای دفتر و مرا کتک می زد و ما به کلانتری شکایت کردیم و
سال 87 او را به زندان انداختیم. قاضی عزیزمحمدی پرسید رابطه شما و یعقوب در چه حدی
بود که سعیده پاسخ داد: رابطه ما کاری بود و ما مدام با هم درگیر بودیم ،
او شیشه مصرف میکرد و به دیگران میگفت من با او دوست هستم. قاضی عزیزمحمدی پرسید آیا رابطه زناشویی داشتید ؟ سعیده پاسخ داد: ما هیچ رابطهای با هم نداشتیم. عزیزمحمدی در ادامه گفت: اما مشاوران دفترت به نوعی
این موضوع را تایید کردهاند که سعیده پاسخ داد یعقوب مواد مخدر مصرف
میکرد برای همین به بچهها این حرف را میزد من میخواستم صلح و آرامش به
وجود بیاورم اما دو سال تمام زجر کشیدم. سعیده در پاسخ به این سوال قاضی عزیزمحمدی که آیا
متهم به خانه شما رفت و آمد داشت ؟ گفت: ایشان یک بار به منزل ما آمد و با
چاقو هشت ضربه به شاهرگ گردنم وارد کرد حتی دخترم به پای یعقوب افتاد که
مادرم را نکش اما او به من میگفت تو با شخصی قرار داری و آخرین بار به من
می گفت اگر تو را به من بدهند انگار دنیا را به من دادهاند. وی افزود: من هزار دفعه التماس کردم که به شهرستان
برگرد و از مادرش درخواست کردم که یعقوب را از زندان بیرون نیاورد چون می
خواستم آرامش داشته باشم. سعیده گفت: حتی مادرش نیز میگفت من می دانم پسرم
مقصر است اما تو جواب تلفنش را نده من هم میگفتم حتی اگر من جواب تلفنش را
ندهم او آدرس دفتر مرا میداند. متهم ردیف دوم پرونده قتل در میدان کاج سعادت آباد
تهران ادامه داد : خواهرم به من می گفت وقتی او را میبینی برای اینکه تو
را نکشد سعی کن با زبان بازی آرامش کنی و یک بار نیز همین کار را کردم و
چاقوی تیز و برنده را از دستش گرفتم. سعیده افزود : بچهها به110 زنگ زدند اما من به او
قول دادم که اگر چاقو را به من بدهد او را تحویل مامورها ندهم و او چاقو را
به من داد. قاضی عزیزمحمدی پرسید: یعقوب در مدت دو سال و نیم در دفتر شما چه نقشی داشت ، سعیده پاسخ داد: هیچ نقشی نداشت. وی افزود : مدت کوتاهی او را مشاور کرده بودم و برخی کارها را به او می سپردم که از یک هفته تا ده روز بیشتر نبود. قاضی پرسید : پس با چه توجیهی باز با شما ارتباط داشت؟ متهم پاسخ داد : یعقوب از من با تهدید و بهانه پول
می گرفت و به شهرستان می رفت و پولها را خرج میکرد و دوباره سر و کله اش
پیدا می شد و به بهانههای مختلف از من طلب پول کرد و هر وقت می آمد من در
رعب و وحشت بودم و یکی از مشاوران هر شب مرا به خانه می رساند. عزیز محمدی پرسید: پس از گذشت10 روزی که در دفتر کار میکرد او را بیرون کردی یا اخراج که سعیده گفت: او را نه بیرون کردم نه اخراج. قاضی عزیزمحمدی ادامه داد : پس چرا به اخاذی او در
دو سال و نیم گذشته تمکین میکردی؟ سعیده گفت: من مدام از او شکایت میکردم
تا به زندان برود و در آن مدت آرامش داشته باشم حتی پول پانسیونش را چندین
بار پرداخت کردم .یعقوب چون میدید من بیکس و کار هستم این کارها را
میکرد. قاضی پرسید: آخرین بار که شش ماه زندان رفت چه کار
کرده بود ؟ سعیده پاسخ داد: یعقوب مرا با چاقو زده بود که من شکایت کردم و
به زندان انداختم . وی ادامه داد : آخرین بار با یک پراید پشت در خانه
پنهان شده بود ، تا او را دیدم گفت: داخل ماشین بنشین ادلکن را از داخل
کیفم درآورد و به چشم من زد از چشمم خون میآمد و در نهایت راننده من و او
را جلوی کلانتری پیاده کرد و تحویل داد. او هرچه خواست به کلانتری گفت مرا
هم به پزشکی قانونی بردند و در بازپرسی گفتند تبرئه هستی. متهم ردیف دوم درباره چگونگی ورود یزدان به زندگی
خود نیز گفت: وی می خواست خانه ای اجازه کند به همین علت اواخر شهریور به
دفتر من آمد و قرار شد قراردادی ببندیم اما چون فقط یک کارت ملی کپی شده
آورده بود ، به او گفتم کارت را تا زمانی که پول را بیاورید پیش خودم نگه
میدارم اما بعد کارت را به او تحویل دادم. قاضی از سعیده پرسید: در پرونده منعکس شده است که
وقتی زمزمه آزادی یعقوب در دفتر پخش شد ، شما دنبال کسی بودید که در مقابل
او از شما حمایت کند. سعیده گفت: من این کار را نکردم قسم می خورم. همه از دست او وحشت داشتند به همین علت مشاوران دفترم به من خیلی کمک کردند. عزیزمحمدی گفت: مشاوران شما شهادت دادهاند که شما
محمدرضا را صرفا برای اینکه جلوی یعقوب قد علم کند آوردید؟ چه مدت بعد از
اینکه او با شما آشنا شد ، پیشنهاد ازدواج کرد؟ سعیده گفت: همان روزی که
رفت خانه را ببیند ، زنگ زد و گفت مهر شما به دلم افتاده است. سعیده درباره نحوه درگیری یعقوب و محمدرضا نیز
گفت: یکشنبه یعقوب به من زنگ زد و پیشنهاد کرد برای ناهار به فرحزاد برویم ،
گفت می خواهد عذرخواهی کند من قبول نکردم و گفتم اگر کاری داری به دفتر
بیا او هم به دفتر آمد اما مدام از زنی که یکی از مشاورانم بود می پرسید
آیا من با کسی دوست شدهام یا خیر؟ او به من گفت برای آوردن کیف و موبایلش
به جایی رفته بود که من هم از فرصت استفاده و فرار کردم. سعیده افزود: بعداز آن یعقوب به دفتر من رفته و
همه کامپیوترها را شکسته بود . شاید آبدارچی به او گفته باشد که محمدرضا به
من پیشنهاد ازدواج کرده است البته مطمئن نیستم. بعد از ان از یعقوب با
محمدرضا تماس گرفت و تلفنی با هم بحث و دعوا میکردند تا اینکه روز بعد به
من خبر دادند آن دو جلوی دفتر با هم قرار گذاشتهاند. وی افزود: به محمدرضا زنگ زدم اما او گفت اسپری و
شوکر دارد به او گفتم دعوای شما باعث میشود آبروی من در دفتر برود اما او
گفت یعقوب به او فحش ناموسی داده است. سعیده ادامه داد: بعد از آن یعقوب به من زنگ زد که
سعی کردم او را از این کار منصرف کنم تا سر قرار با محمدرضا نرود اما موفق
نشدم و دوباره همان شب به محمدرضا زنگ زد و با هم دعوا کردند. سعیده گفت : بعد از آن محمدرضا به من زنگ زد و گفت
یعقوب با او تماس گرفته و سوال کرده است که آیا با سعیده رابطهای هم داشته
ای یا خیر ؟ من هم برای اینکه دست از سر تو بردارد گفتم با هم رابطه
داشتهایم . وی ادامه داد: یعقوب برای حرفی که اصلا واقعیت نداشت ، این کار را کرد. عزیزمحمدی پرسید: آیا شب واقعه شما کلید دفتر را به یزدان دادی؟ سعیده گفت: کلید دست آبدارچی دفتر بود ، من کلید را به یزدان ندادم . عزیزمحمدی سوال کرد با یزدان شراکت داشتی که سعیده
شراکت با یزدان را تکذیب کرد قاضی سوال کرد : گفته شده است شما قبل از این
واقعه شیرینی پخش و اعلام کرده اید که یزدان با پرداخت130 میلیون تومان با
شما شریک شده است ؟ سعیده گفت: خود یزدان دو جعبه شیرینی خرید و خودش اعلام کرد برای اینکه یعقوب فکر نکند دفتر سرپرستی ندارد. عزیزمحمدی پرسید اما شاهدان میگویند او در لحظه پخش شیرینی آنجا نبوده است که سعیده گفت: او کنار من ایستاده بود. سعیده افزود: یزدان130 میلیون پرداخته نکرده است . عزیزمحمدی از متهم پرسید شما شب قبل از واقعه به آبدارچی گفته بودید کامپیوترها را جمع کن فردا اینجا جهنم میشود . سعیده گفت: من صرفا گفتم او تهدید کرده است و کامپیوترها را در کارتن بگذارید. عزیزمحمدی در ادامه گفت: رفتار شما مؤید این است که یعقوب برای خودش حقی قائل بوده است. سعیده گفت: او فقط شیشه می زد و توهم داشت. عزیزمحمدی پرسید: آیا شما به دنبال راهی برای از بین بردن او نبودید به هر حال باید زمانی به آرامش می رسیدید؟ سعیده گفت: برای همین آخرین بار که به زندان افتاد ، گفتم دیگر رضایت نمیدهم بیرون بیاید. در ادامه جلسه رسیدگی به پرونده قتل در میدان کاج سعادت آباد تهران ، قاضی عزیز محمدی از شاهدان پرونده خواست در جایگاه حاضر شوند . وی افزود : یعقوب از دوستان خانم کیمیا بود اما دو
سال بود که دعوا داشتند و کلانتری میرفتند. یعقوب برای کیمیا مشکل ساز شده
بود و همیشه به او شک داشت ، این دعواها کار ما را در دفتر مختل کرده بود. فرهاد ادامه داد: یزدان را نیز یکی دو ماه پیش
شناختم که به عنوان مشتری به دفتر آمده بود به خانم کیمیا پیشنهاد دوستی
داد و او هم قبول کرد و ما یزدان را به عنوان دوست پسر جدید خانم کیمیا
میشناختیم . وی افزود: من از بچهها شنیدم یزدان130 میلیون تومان به کیمیا داده است تا با وی شریک شود . قاضی عزیز محمدی به بخشی از اظهارات این شاهد که در
پرونده منعکس شده بود اشاره کرد و گفت : شما گفته اید وقتی زمزمه آزادی
یعقوب در دفتر پخش شد کیمیا به فکر این بود که یک حامی برای دفاع از خود
پیدا کند و این جوان مظلوم (یزدان) را پیدا کرد؟ فرهاد پاسخ داد: هیچ کس فکر نمیکرد کار به اینجا بکشد ، خانم کیمیا حتی از من هم خواسته بود به نحوی مواظبش باشم . وی افزود: به هر حال ممکن است احساسات یعقوب هم در
این میان به نحوی به بازی گرفته شود و من با توجه به شناختی که از او داشتم
قبول نکردم و دلیل دیگرم نیز برای قبول نکردن پیشنهاد خانم این بود که این
مساله به من ربطی نداشت و چرا باید خودم را وارد قضیهای میکردم که
ارتباطی به من نداشت ؟ ما فقط رابطه کاری داشتیم. عزیز محمدی گفت: شما در بازپرسی عنوان کردهاید که
چند بار به خانم کیمیا (سعیده) تذکر دادهاید که یعقوب آدم خطرناکی است
یزدان را با او رو به رو نکند ، آیا این موضوع صحت دارد؟ فرهاد پاسخ داد: من چهار روز قبل از این حادثه به خانم چنین پیشنهادی کردم اما او فکر کرد شوخی میکنم. عزیز محمدی پرسید: آیا یزدان به خاطر این خانم از جانش گذشته بود؟ فرهاد گفت: فکر نمیکنم اما بچهها بارها به او گفتند یعقوب آدم معمولی نیست آدم خطرناکی است اما هیچ کس فکر نمیکرد او کشته شود. عزیز محمدی در ادامه جلسه از سعیده خواست صحت
اظهارات این شاهد را تایید کند که وی بخشی از صحبتهای این شاهد را تایید
کرد و گفت: آن روزی که فرهاد به دنبالم آمد تا مرا به دفتر برساند از من
پرسید با یزدان دوست شده ای؟ من گفتم چرا درباره من این اشتباه را میکنی؟ در ادامه ، عزیز محمدی شاهد دیگری را با نام مهدی به جایگاه فراخواند که وی در جلسه حاضر نبود. سپس علیرضا شاهد دیگر به جایگاه فراخوانده شد که او
گفت من از دوستان صمیمی یزدان بودم که قاضی عزیز محمدی نیز گفت پس شما نمی
توانید شهادت بدهید بلکه به عنوان مطلع در جایگاه شهود حضور داری . علیرضا گفت: یزدان برای یکی از دوستانش به دنبال
خانه میگشت او به من گفته بود کیمیا به پیشنهاد کرده است "چون سر و زبان
داری بیا در دفترم کار کن " حتی دو بار که با یعقوب قرار دعوا گذاشتند من
هم رفته بودم. وی افزود: یزدان برای این که در آن دفتر کار کند و درآمد خوبی داشته باشد به دنبال کیمیا بود نه به خاطر کیمیا. عزیزمحمدی پرسید: آیا این موضوع صحت دارد که کیمیا یزدان را جلو انداخته بود؟ علیرضا گفت: این خانم به یزدان گفته بود فردی مزاحم
من میشود من به یزدان گفتم دخالت نکن اما او دوست داشت به دیگران کمک کند
فکر نمیکرد او با چاقو بیاید. عزیزمحمدی یوسف یکی از دیگر از شاهدان را به جایگاه فراخواند . قاضی عزیزمحمدی پس از ادای سوگند یوسف از او خواست آنچه را که درباره این حادثه میداند ، برای دادگاه بازگو کند. یوسف گفت: حدود دو سال است پیش خانم کیمیا کار میکنم و یعقوب هم یکی از همکاران و حتی از خوش برخوردترین مشاوران دفتر ما بود. وی افزود: حدود هفت ماه پیش یعقوب با چاقو کیمیا را
تهدید کرد که بچههای دفتر به پلیس110 زنگ زدند اما کیمیا اجازه نداد پلیس
او را دستگیر کند . وی ادامه داد: حتی یک بار در دعوای میان یعقوب و
کیمیا دخالت کردم و با یعقوب درگیر شدم و با چاقو زدم اما وقتی یعقوب وسط
خیابان افتاده بود ، کیمیا گفت "مهدی مرا ( اسم مستعار یعقوب ) کشتید او
میرود شکایت میکند و باید به او کمک کنیم " ما هم مجبور شدیم او را به
بیمارستان برسانیم. یوسف گفت: سعیده به دنبال حامی میگشت و بارها به ماموران کلانتری گفته بود ماموری را جلوی دفتر بگذارند . وی افزود: یزدان برای پول کیمیا سراغ او آمده بود. این شاهد درباره شراکت یزدان و کیمیا نیز گفت: یک
بار یزدان به دفتر آمد گل و شیرینی دستش بود و بعد از آن کیمیا گفت از این
به بعد شما زیر پرچم آقا یزدان در این دفتر کار میکنید . وی ادامه داد :یزدان به من گفته بود که من یک بنز مدل X داشتم که آن را10 میلیون تومان زیر قیمت فروختم تا با کیمیا شریک شوم. یوسف گفت: آخرین بار که یعقوب را جلوی دفتر داخل سوپر مارکت دیدم به وی گفتم دست از سر کیمیا بردار و به جوانی خودت رحم کن . یوسف درباره رابطه سعیده با یزدان نیز گفت: یزدان
به سعیده ابراز علاقه میکرد و میگفت می خواهم با کیمیا ازدواج کنم که من
نیز به وی گفتم تو طعمهای. در ادامه ، وکیل مدافع متهم ردیف دوم ( سعیده ) در
دفاع از موکلش گفت: نخستین مساله تعریف معاونت است باید وحدت قصد مجرمانه
وجود داشته باشد و هر دو طرف نتیجه را بخواهند که در این مورد وجود نداشته
است. وی افزود: موکلم بارها تهدید شده است و من یک حلقه
سیدی از تلفن هایی که یعقوب به موکلم می زد و او را تهدید به قتل میکرد
در اختیاردارم و موکلم بارها ضرب و شتم شده است وکیل متهم ردیف دوم پرونده افزود: در این حادثه
وحدت قصد وجود نداشته است ، اگر گفته میشود متهم را تحریک کرده است باید
عملی انجام داده باشد و حتی اگر یزدان به عنوان حامی مطرح میشود ، این به
معنای آن نیست که عملیاتی صورت گرفته که این حادثه رخ داده است. وی افزود: علاقه نمیتواند به عنوان تحریک تلقی شود. وکیل مدافع سعیده گفت لایحه تکمیلی را در وقت مقتضی به دادگاه تقدیم خواهد کرد و خواستار تبرئه موکلش از اتهام معاونت در قتل شد. وی همچنین در پایان سخنانش خواستار تبدیل قرار تامینی موکلش شد. در ادامه ، یعقوب متهم ردیف نخست پرونده در آخرین
دفاع خود در پاسخ به سوال یکی از مستشاران دادگاه درباره نحوه دستگیری اش
گفت: من خودم را تسلیم کردم ، زمانی که درگیر شدم وارد مغازه شدم چاقو
دستم بود چند مامور جلوی دفتر ایستاده بودند یکی از ماموران که تا حدودی او
را میشناختم وارد شد گفت چاقو را به من بده دو بار به کیمیا زنگ زدم وقتی
جواب نداد چاقو را به مامور تحویل دادم. وی در پاسخ به این سوال که مقتول چه زمانی به بیمارستان منتقل شد ، گفت: به یاد ندارم اما قصد من کشتن یزدان نبود. یکی از قضات سوال کرد شما چطور این مطالب را به
خاطر دارید اما عنوان میکنید در آن لحظه دچار جنون بودید؟ متهم پاسخ داد:
این آخرین صحنه ای بود که به یاد دارم. چند مامور با لباس شخصی بودند و مرا
بدون دستبند به ماشین بردند حتی سیگار هم کشیدم من فقط گریه میکردم. قاضی عزیز محمدی در ادامه به نحوه دفاع وکلای
مدافع پرداخت و گفت: نخستین ایرادی که وکلا گرفتند ایراد شکلی بود که طبق
قوانین اگر وکلا فرصت مناسب برای تدارک دفاع نداشته باشند باید به دادگاه
اعلام کنند اما آنها فرصت کافی داشتند و تقاضای استمهال برای تدارک دفاع
نکردند. قاضی عزیز محمدی با استناد به تبصره 3 ماده 3 قانون
تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب درباره اتهام زنای غیرمحصنه ، به متهم
ردیف نخست (یعقوب) گفت اتهام زنای غیرمحصنه به شما تفهیم میشود آیا آن را
قبول دارید؟ یعقوب این اتهام را پذیرفت و در مقام آخرین دفاع ابراز پشیمانی و از خانواده مقتول تقاضای عفو و بخشش کرد. وی افزود: من قصد کشتن او را نداشتم و برای صحبت با او رفته بودم اما زمانی که اسپری را به صورتم زد متوجه اعمالم نشدم . قاضی گفت: اما پزشکی قانونی وجود ذرات اسپری را در چشم شما تایید نکرده است . متهم پاسخ داد این حادثه پنج شنبه اتفاق افتاد اما دوشنبه یا سه شنبه مرا به پزشکی قانونی بردند. در ادامه ، قاضی عزیز محمدی سعیده را به جایگاه
فراخواند و با تفهیم اتهام زنای غیرمحصنه از او پرسید آیا این اتهام را
قبول دارید؟ سعیده گفت خیر. وی درباره اینکه به دنبال یک حامی برای خود بود
گفت: من محمدرضا را یک روز بیرون بردم با هم صحبت کردیم و یکی از مشاوران
خانم هم همراهمان بود من به او گفتم با تو ازدواج نمیکنم می خواستم از
دفتر برود تا با یعقوب رو به رو نشود. سعیده افزود : هیچ وقت به دنبال حامی یا طعمه نبوده
ام و هیچ وقت این کار را نخواهم کرد ، حتی به او گفتم به یعقوب نگو که از
من خواستگاری کرده ای چون او خطرناک است. عزیزمحمدی پرسید با توجه به این که دو سال و نیم در
سختی و مشقت بودید باید به فکر چاره ای میافتادید و جستجوی حامی در این
شرایط طبیعی به نظر میرسد. سعیده گفت: من با مادرش صحبت کرده بودم او گفت
میخواهد برای یعقوب زن بگیرد خودش هم گفته بود شش ماه در زندان بودم و سرم
به سنگ خورده است. در ادامه ، با اخذ آخرین دفاع از متهمان ، قاضی عزیز محمدی ختم رسیدگی به این پرونده را اعلام کرد. اکنون قرار است حکم متهمان پرونده در مهلت قانونی صادر شود .
هنگام پخش این فیلم ، مادر مقتول به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و شروع به گریه کرد به همین علت به بیرون از دادگاه برده شد .
پس
از اعلام تنفس در ادامه رسیدگی به این پرونده رییس شعبه 71 دادگاه کیفری
استان تهران ، قاضی عزیز محمدی رییس این شعبه از سعیده متهم ردیف دوم
پرونده خواست در جایگاه حضور یابد .
فرهاد
به عنوان نخستین شاهد در جایگاه قرار گرفت و بعد از ادای سوگند گفت: دو
سال پیش با یعقوب آشنا شدم که اولین بار سعیده را از دفتر بیرون برد و کتک
زد .