★★★™Google★★★

★★★™Google★★★

★★★™Google★★★

★★★™Google★★★

★ جنایت هولناک در میدان کاج تهران + اعترافات قاتل

★ جنایت هولناک در میدان کاج تهران + اعترافات قاتل


★ جنایت هولناک در میدان کاج تهران + اعترافات قاتل


صحنه یک جنایت دلخراش است‏، جوانی به قتل می‌رسد که می‌توانست زنده باشد، مردی دیوانه‌وار جولان می‌دهد و فریاد می‌زند «خودم را خواهم کشت!» در چند قدمی‌اش مردی روی شکم به زمین افتاده و نای ایستادن ندارد. زنان و مردان زیادی تماشاچی یکی از هولناک‌ترین صحنه‌هایی هستند که می‌شد پیش از فاجعه به نجات جوان نیمه‌‌جان پرداخت.



خیلی‌ها با پلیس و اورژانس تماس گرفتند، جوان خون‌آلود شاید چند قدمی بیشتر با بیمارستان مدرس فاصله ندارد، اما مرد مهاجم چاقویی روی سینه‌اش گذاشته و تهدید می‌کند اگر کسی بخواهد قربانی‌اش را جابه‌جا کند، خودش را خواهد کشت!مرد جوان التماس می‌کند: «غلط کردم دیگه دخالت نمی‌‌کنم اجازه بده من رو ببرن بیمارستان، ببخش منو!» مرد انگار دیوانه شده است به سمت پسر جوان حمله کرده و لگدی به سرش می‌زند، همه ایستاده‌اند، فریادهای زنی شنیده می‌شود که از مرد چاقو به دست می‌خواهد دست از سر آن پسر بردارد، مرد فریاد می‌زند:

همه زندگی‌ام رو از من گرفته، می‌دونید چه بلایی سرم آورده، باید بمیره!

★ جنایت هولناک در میدان کاج تهران + اعترافات قاتلانگار کسی دل و جراتی برای نجات جان جوان زخمی ندارد، او هنوز سرحال است و حرف می‌زند، رو به تماشاچی‌ها کرده و التماس‌کنان می‌گوید:

تو رو خدا اورژانس رو خبر کنید. من دارم می‌میرم.

از اورژانس خبری نیست، ثانیه‌ها تندتر از همیشه می‌گذرند و مرد مهاجم که بنگاه مسکنی در میدان کاج دارد هنوز قدرت‌نمایی می‌کند، همه امیدوارند پلیس وارد ماجرا شده و امنیت را به همراه خود بیاورد. اما پلیس هم می‌آید و خود را در برابر تهدیدات مرد بنگاهدار به خودکشی و التماس‌های مرد خون‌آلود برای نجات می‌بیند.

همه می‌بینند ماموران کاری نمی‌توانند بکنند حتی دریغ از اینکه با اسلحه‌یی مرد جانی را نشانه رفته و وی را بترسانند. مرد بنگاهدار می‌خواهد مرگ کسی را که رقیب عشقی‌اش است به چشم خود ببیند، محمدرضا هنوز التماس می‌کند.

ماموران هم با بی‌سیم لحظه‌به‌لحظه مرگ پسر جوان را مخابره می‌کنند. عقربه‌ها از نیمه ساعت حادثه نیز گذشته‌اند و از اورژانس هم خبری نیست.

صدای التماس‌های «محمدرضا» ضعیف‌تر شده است، انگار پذیرفته در برابر بی‌تفاوتی‌های اطرافش باید مرگ را در آغوش بکشد.45 دقیقه گذشت و از جوان خون‌آ‌لود دیگر صدایی شنیده نشد، از ماموران یگان ویژه و حتی آمبولانس اورژانس نیز اثری نبود،‌ مرد بنگاهدار آرام شد و تصور کرد که «محمدرضا » کشته شده است.

وقتی پرسنل بیمارستان مدرس خارج از وظایف خود با برانکاردی خود را به محل حادثه رساندند، قاتل می‌خندید، انگار می‌دانست کار از کار گذشته است و محمدرضا هیچگاه نمی‌تواند چشم باز کند.همزمان با انتقال جسد «محمدرضا» به بیمارستان مدرس، ماموری به مرد جانی نزدیک شد، وی هنوز تهدید به خودکشی می‌کرد همه می‌دانستند جرات چنین کاری را ندارد و مشخص نبود چرا به جای نجات جان «محمدرضا» بی‌تفاوت به تماشا نشسته بودند.

عامل قتل خیلی زود چاقو را کنار گذاشت و تسلیم پلیس شد. شاید اگر 45 دقیقه پیش پلیس به جای اینکه تماشاچی این تهدیدات باشد به عملیات و اقدامی دست می‌زد، مرد جوان هنوز زنده بود، خانواده‌یی سیاهپوش نمی‌شدند و امتیاز منفی‌یی روی عملکرد پلیس و اورژانس ثبت نمی‌شد و با نگاشته‌شدن این گزارش، خبرنگاران از سوی پلیس و هر سازمان دیگری متهم به دیدگاه منفی نمی‌شدند.


متهم به قتل «یزدان» اعتراف کرد

مردی که مدعی است به خاطر یک زن مرتکب قتل شده، پس از اعتراف به جنایت، حادثه را تشریح کرد.

ساعت ۱۱ پیش از ظهر روز پنجشنبه ششم آبان ماه سال جاری اهالی یکی از خیابان های سعادت آباد با شنیدن صدای درگیری به خیابان ریختند و مشاهده کردند که یک بنگاه دار به نام یعقوب با چاقو به سمت مردی حدودا ۳۰ ساله هجوم برد و با وارد آوردن ضربه به ناحیه شکم این شخص، او را به شدت مجروح کرد.

پس از وقوع این حادثه و تماس مردم با مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰، ماموران کلانتری ۱۳۴ شهرک قدس در جریان حادثه قرار گرفتند و بلافاصله قاضی محمد شهریاری بازپرس کشیک قتل پایتخت را از این جنایت باخبر کردند.

بازپرس ویژه قتل تهران زمانی در قربانگاه «یزدان» در خیابانی بالاتر از میدان کاج حضور یافت که این شخص به بیمارستان مدرس انتقال یافته بود، اما با توجه به شدت جراحت وارده، تلاش پزشکان نتیجه بخش نبود و نهایتا یزدان روی تخت بیمارستان جان باخت.

به دنبال این ماجرا، دقایقی بعد متهم خود را تسلیم ماموران کرد و به این ترتیب تحقیقات از وی آغاز شد.

یعقوب با بیان سرگذشت خود ضمن اعتراف به قتل، گفت: حدود سه سال قبل در کار معاملات مسکن با زنی حدودا ۲۸ ساله به نام سعیده آشنا شدم که تقریبا یک سال پس از آشنایی متوجه شدم شوهر و فرزندی ۱۳ ساله دارد. من عاشقش شده بودم و او هم به خاطر من از همسرش جدا شد.

وی ادامه داد: پس از آشنایی، دفتری به مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان در سعادت آباد خریدم و به خاطر علاقه ای که به سعیده داشتم، دفتر را به نامش کردم. آن زمان با هم زندگی می کردیم و رابطه مان ادامه داشت تا اینکه شروع کرد به بهانه گیری و در همین جریانات حدود شش ماه قبل طی شکایتی در مورد اختلافات مالی، من را به زندان انداخت.

متهم به قتل گفت: زمانی که زندان بودم با هم تماس داشتیم و هر بار من از او می خواستم اگر با کسی رابطه دارد یا می خواهد ازدواج کند، این موضوع را صادقانه با من در میان بگذارد تا دیگر سراغش نروم اما او هر بار می گفت چنین چیزی مطرح نیست و منتظر است تا من از زندان خلاص شوم.

یعقوب با اشاره به زمانی که از زندان آزاد شده بود، ادامه داد: وقتی آزاد شدم، فهمیدم او با یزدان در ارتباط است. به این موضوع شک داشتم تا اینکه خود یزدان با من تماس گرفت و گفت با سعیده ارتباط دارد و قصدشان ازدواج است.

دیگر نتوانستم تحمل کنم. روز پنجشنبه طی قراری که با هم گذاشتیم از یزدان خواستم به دفترم بیاید تا بیشتر صحبت کنیم.

وقتی آمد با چاقویی که همراه داشتم به طرفش حمله کردم و یک ضربه به شکمش زدم. بعد هم خودم را معرفی کردم. الان هم هیچ تقاضایی ندارم و فقط می خواهم اعدامم کنید چون چیزی برای از دست دادن باقی نمانده است.

با اخذ اعترافات این متهم برای وی به اتهام یک فقره قتل عمدی قرار بازداشت موقت صادر شد و به این ترتیب پرونده با صدور دستورات قضایی لازم از سوی بازپرس جنایی تهران جهت تکمیل تحقیقات در اختیار ماموران آگاهی قرار گرفت.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد