مهم ترین چیزی که هر انسان را شیفته دنیای عکاسی
میکند، احساسی است که از درونش میجوشد و با وجودش در دل موضوع در مییابد
و بوسیله اثر گذاشتن بر ذهن، بی آنکه واسطهای را مخدوش سازد با حس
استقلال در ماهیت تصویر ثبت شده، همراه میشود و در هر نگاهی با کشف شفافیت
در ذات ترکیب عکس و سکوت خاموش آن احساس خود را به اندازه قدرت زیبایی
شناختی نگاه عکاس در ارتباط بااحساس انسانها به زانو در میآورد.
البته دیدن تصویر عکسها در لحظههای ثبت شده، مسیر مجزای کیفیت را نیز به
دنبال خود میآورد و از طرف دیگر انسان با نگاه خیره چشم لنز به نقطه ثبت
شده، رها و درگیر میشود و هم چنین در روش سبک نگاه در ترکیب موضوع نیز
شکلی را پیدا میکند که با سنگینی در احساسات بر انسان حمل میشود و البته
از طریق نگاه درست، درک و سَبکتر میگردد و نشانه های خاص خویش را مشخص
مینماید که در تکنیک ایجاد شده در لحظه واقعی با درون عکس پیوند خود را در
ترکیب بصری به انسانها ارجاع میدهد تا با زندگی جاری روزمره اجتماعی نیز
گرهی داشته باشد.
این لحظههای نشسته در قاب عکسها با تجربیات عکاس لحظه به لحظه با اولویتهای درک و شناخت، پیچیده میشوند و همیشه انسانها به عنوان چاشنی عکسها در فریادهای نهفته با رازهای پیوسته جهت شکستن دیوار بی اعتمادیها حضور دارند!
یک عکاس در لحظههای ثبت، با همه احساس وجودیاش در نزدیک شدن
به سوژه حبس شده در درون باورش، در جهت نتایج موثری برای تاریخ جامعه راه
را باز میکند و البته اوهم یکی از مردم است که از طریق شناسایی نقش و
اهمیت عکس اطلاعات فراوانی را به طور طبیعی در اثر گذاری نشانههای مرتبط
با انسانها که در نگاهها چیره میشوند و با رمز گشایی از فرهنگ در جهت
دانستن و درک جدی مشکلات مشترک درون جامعه، به ذهنها وارد میکند و این
تصویر عکسهاست که در تضمین ارتباطها به کار گرفته می شود.
مثل
نقش عکاسان در روزهای اوج انقلاب در همراهی مردم برای ثبت لحظهها که در آن
ایام با زندهتر کردن نفسهای حقیقی احساسات مردم ایران در ضدیت با رژیم
پهلوی به قاب عکسها جان میدادند و در این جانبخشی، عکاسان؛ در لحظههای
انقلاب، باورها و انگیزههای قویتری را در مقابل قدرت رژیم آشکار
میکردند.
در آن روزگار هیچ نگرشی در کنار نقش مردمی جز قدرت تصویر عکسها نفس به نفس، در ارتباط با ماهیت انقلاب، اثرگذار نبود که این خود از قدرت تصاویر سر چشمه میگرفت، تصاویری که در احیای مشارکت مردمی در تظاهراتها هدف را نشان میداد و عکاسان با ماهیت عکس هایشان در عرض اندام مردمی همراه بودند.
بعد از پیروزی انقلاب نیز این ماهیت عکاسی ایران بود که پیش از آغاز تهاجم جنگ در میان بلبشوهای سیاسی داخلی سالهای 58 و 59 در قاب عکسها با ثبت لحظههای نهفته در وجود احساسات مردمی، جاودانه شد.
و در سالهای جنگ هم گامهای عکاسان در دفاع مقدس به عنوان شاهدان وقایع خونین لحظات ناب را در باور انگیزههای حقیقت دفاع در سرشت نسلی که درگیر جنگ شد در قاب عکسها با خود همراه و به درون چشمها به نشان در آورد. فداکاریها و جان باختنهای متواضعانه در عکسها با زبان صراحت بیان میشد، عمق نگاه دوربین به مرگها، با زخمهای عمیق بی شمار و...از داستان ارزشهای یک ملت پرده برمیداشت و عکاسان در جنگ با خرد شدن روح و روان وجودیشان از مناظر تلخ پیش رو، حقیقت را در نمای عکسها برای بازتاب نشانهها به تصویر میکشیدند.
با گذشت بیش از دو دهه از اتمام جنگ به دلیل رفتارها و عملکردهای مسئولان به قدرت نشسته تجربههای حاصل شده با دغدغههای مردمی که در پیوند نفسهای عکاس و آدمهای درگیر در سنگرهای دفاع شکل گرفتند به عنوان عکسهای دولتی به درک و شناخت نسل امروز دست پیدا نمیکنند و تصاویر ثبت شده در سالهای جنگ به آژانس تحکیم قدرت تبدیل شده است! و تلاش جدی برای آرامش و امنیت در کار خوب وجود ندارد و شرایط با از بین رفتن خلاقیتها و انرژی نسلها دفن میشود و در بی اعتمادیها به فراموشیها سپرده میشود.
عکاس و فیلمبردار