در دانشگاه استنفورد بریج، استاد در حال شرح دادن مفهموم بازاریابی برای دانشجویان خود بود...
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد؛ بلافاصله میرین پیشش و میگین: " من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن "
شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد؛ بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش دختره، به شما اشاره می کنه و میگه: " اون پسر ثروتمندیه، باهاش ازدواج کن "
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد؛ بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین، فردا باهاش تماس می گیرین و میگین: " من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن "
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد؛ بلافاصله کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش، اون رو به یک نوشیدنی دعوت می کنین! وقتی کیفش میفته، براش از روی زمین بلند می کنین! در آخر هم براش درب ماشین رو باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین و میگین: " در هر حال، من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج می کنی؟ "
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین که داره به سمت شما میاد و میگه: " شما پسر ثروتمندی هستی، با من ازدواج می کنی؟ "
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد؛ بلافاصله میرین پیشش و میگین: " من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن "
بلافاصله اون هم یک سیلی جانانه نثار شما می کنه!!
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد؛ بلافاصله میرین پیشش و میگین: " من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن "
و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می کنه!!!
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد؛ ولی قبل از این که حرفی بزنین، شخص دیگه ای پیدا می شه و به دختره میگه: " من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن "
شما در یک مهمانی، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد؛ ولی قبل از این که بگین: " من پسر ثروتمندی هستم، با من ازدواج کن "
همسرتون پیداش میشه!!!!